خودم تنهایی

درباره سایت
به وبلاگ من خوش آمدید

بازدید : 30

تو میروی و من از او میخواهم


که تو به سلامت بازایی

تو میروی تا به مقصد برسانی از ره مانده هایی را که چشم به دستان تو دارند

تا به مقصد رسانیشان و من چشم انتظار این هستم که کی تو به مقصد من رسی

ثانیه ثانیه های نبودنت از پروردگارم تمنای دیدار تو را دارم

همدم زحمت کش من تمام تلاشم را میکنم

تا فقط من و وجود من طنین انداز ارامش در وجود تو باشد

 

نویسنده :
تاریخ : دو شنبه 2 شهريور 1394 ساعت : 21:7

سر به هوا نیستــــم
بازدید : 41

 

سر به هوا نیستــــم
امــــا
همیشـــــه چشــــم به آسمان دارم
حال عجیبـــی ست
دیدنِ همان آسمان که
شاید "تو"
دقایقی پیش
به آن نگاه کـــرده ای...

 

 

نویسنده :
تاریخ : دو شنبه 2 شهريور 1394 ساعت : 14:53

دنـیــــای مـجــــــــازی
بازدید : 41


دنـیــــای مـجــــــــازی ، اون بـیـــــرونـه 

  کــــه هـمــــــه بــــا نـقـــــابـــن ،
 هـمــــــه تـــــو قـیــــافـن   
دنـیــــــای واقـعــــــی ایـنـجـــــاس 
  هـمـــــه بــــی ریــــا و خـــــاکـی 
  کـســــی زخـمـــــاشـــو نـمـیـپـــــوشــــونـه 
  کـســــــی اشــــــکـاشـو پـــــاک نـمـیـکــــنـه ..
 
نویسنده :
تاریخ : دو شنبه 2 شهريور 1394 ساعت : 14:52

دل مَـــن چــہ خُــردســآل است
بازدید : 57

دل مَـــن چــہ خُــردســآل است

ســـــآده مے نِـِــگرد

ســــآده مے خَنــ ــدد

ســـآده مے پــوشَــ ــد

دل مَـــن از تبـــآرِ دیــوآرهآے ِ کــآه گلیـ ــست

ســـآده مے افتـــ ـ ـد

ســـآده مے شکنـــ ـد

ســـآده مے میـــرد

دل مَـــن تـَنہـــــآ سَــخت مـیگِریــ َــد..

 

http://shikpars.com/wp-content/uploads/2015/11/Text-Love4.jpg

نویسنده :
تاریخ : دو شنبه 2 شهريور 1394 ساعت : 14:47

کاش می شد ...
بازدید : 47

کاش می شد ...

 تمام داستان های دنیا را

 از دهان تو بشنوم !

 تمام عاشقانه های دنیا را

 تو برایم تکرار کنی !

 اصلا هر چه تو بگویی زیباست !

 می دانی

 کاش می توانستم

 با تمام وجود

 صدایت را در آغوش بگیرم !

 

نویسنده :
تاریخ : دو شنبه 2 شهريور 1394 ساعت : 14:46

من غریبه ای بیشتر نیستم
بازدید : 53


من غریبه ای بیشتر نیستم

در صدایت

در نگاهت

وتو انگار تمام روزگارم هستی

من غریبه ام برای تو

وتو نفس برای من

چیزی بین ما جز احساس نیست

مسافری کوچکم در قلبت

کاش صدایم کنی...

کاش نگاهم کنی...

کاش پیدایم کنی...

وتو...

صاحب تمام فکرم هستی!!!

هرلحظه در انتظارم...

وهر ثانیه که میگذرد

انگار غنچه ی دلم پژمرده تر میشود...

کاش پیدایم کنی!

قلبم بهانه ات رامیگیرد

چشم هایم صبرشان تمام شدنیست

وغنچه ی انگشتانم بی تو پژمرده اند...

ومن هردم شر منده تر میشوم از غریبه بودنم..

 



نویسنده :
تاریخ : جمعه 30 مرداد 1394 ساعت : 16:51

امتحان عشق
بازدید : 43

امتحان عشق

 

در جلسه امتحان عشق


من ماندام و یک برگه سفید!

یک دنیا حرف ناگفتنی

و یک بغل تنهایی ودلتنگی .......

درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی شود!

در این سکوت بغض الود

قطره کوچکی هوس سرسره بازی می کند!

وبرگه سفیدم

عاشقانه قطره را به اغوش می کشد!

عشق تو نوشتنی نیست .......

در برگه ام ،کنار ان قطره

یک قلب کوچک می کشم !

وقت تمام است.

برگه ها بالا.....
نویسنده :
تاریخ : جمعه 30 مرداد 1394 ساعت : 15:39

بیخیال
بازدید : 49

بیخیال

 

همــــیشـه دقــیقآ وقـــــتی پـُر از حـــرفی


وقتـــی بغــــض میکـــُنی

وقتـــی دآغونــــی

وقــــتی دلــِت شکـــستـ ه

دقیقــــا همیـــن وقـــــتآ

انقــــدر حـ ـرف دآری کـــ ه فقــط میتونــی بگـی :

" بیخـــیآل "

نویسنده :
تاریخ : جمعه 30 مرداد 1394 ساعت : 11:25

لیلی زیر درخت انار
بازدید : 57

لیلی زیر درخت انار

 

             

 

ليلي زير درخت انار نشست

 

درخت انار عاشق شد ، گل داد ، سرخ سرخ

 


گلها انار شد ، داغ داغ . هر اناري هزار تا دانه داشت

 


دانه ها عاشق بودند ، دانه ها توي انار جا نمي شدند

 


انار کوچک بود . دانه ها ترکيدند . انار ترک برداشت

 


ليلي انار ترک خورده را از شاخه چيد. مجنون به ليلي اش رسيد

 


خدا گفت : راز رسيدن فقط همين بود

 

 

کافي است انار دلت ترک بخورد 


خون انار روي دست ليلي چکيد

 

نویسنده :
تاریخ : جمعه 30 مرداد 1394 ساعت : 11:22

که
بازدید : 47

که

اگه مــــــردی ... ؟!!

مــــــرد بمــــــون ... اگه نیســــــتی ... نامــــــــــردی نکــــــن ... !!

اگه تنهــــــایی ... ؟!!

تنهــــــا بمــــــون ... اگه نیســــــتی ... تنــــــهاش نـــــــــــذار ... !!

اگه نجیبــــــی ... ؟!!

نجابتــــــ کُن ... اگه نیستــــــی ... هرزگــــــــی نکــــــن ... !!

اگه عاشــــــقی ... ؟!!

♥ عاشــــــق بمــــــون ... اگه نیســــــتی ... حــــــرمتــــــ عشقــــــو نــــــشکــــــن♥

 

90807480313199203837.jpg

نویسنده :
تاریخ : جمعه 30 مرداد 1394 ساعت : 1:25

بیچاره پاییز...
بازدید : 32

بیچاره پاییز...

دستش نمک ندارد...

این همه باران به آدم ها میبخشد اما همین آدم ها تهمت ناروای خزان را به او میزنند.

خودمانیم ...تقصیر خودش است؛

بلد نیست مثل "بهار" خودگیر باشد تا شب عیدی زیرلفظی بگیرد و با هزار ناز و کرشمه سال تحویلی را هدیه دهد ...

سیاست "تابستان "هم ندارد که در ظاهر با آدمها گرم و صمیمی باشد ولی از پشت خنجری سوزناک بزند.

بیچاره .....

بخت و اقبال "زمستان" هم نصیبش نشده که با تمام سردی و بی تفاوتیش این همه خواهان داشته باشد .

او "پاییز" است رو راست و بخشنده...ساده دل

فکر میکند اگر تمام داشته هایش را زیر پای آدمها بریزد ...روزی.. جایی...لحظه ای... از خوبیهایش یاد میکنند.

خبر ندارد آدم ها رو راست بودن و بخشنده بودنش را به پای محبتش نمیگذارند.. عادت ادمها همین است ..یکی به این پاییز بگوید آدمها یادشان میرود که تو رسم عاشقی را یادشان داده ای ...

دست در دست معشوقه ای دیگر پا بر روی برگهایت میگذارند و میگذرند تنها یادگاری که برایت میماند... "صدای خش خش برگهای تو بعد از رفتن آنهاست"....!

نویسنده :
تاریخ : جمعه 30 مرداد 1394 ساعت : 1:20

دوستت دارم تا هميشه ... تا ابد ..
بازدید : 48

دوستت دارم تا هميشه ... تا ابد ..
http://www.axgig.com/images/62925368308866479145.jpg

  دوستت دارم تا هميشه ... تا ابد ...  

  دوستت دارم تا جنون ... تاديوانگي ...  


  دوستت دارم تا گريه ...تا بهانه ...  

 

   دوستت دارم تا خاطره ... تا مهرباني  

  دوستت دارم تا نوازش ... تا بوسه ...  

 

      دوستت دارم تا عشق ...  

 

  که برتر و بدتر از آن نمي شناسم ...  

 

نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 29 مرداد 1394 ساعت : 10:32

کسی را دارم...
بازدید : 58

کسی را دارم...

 

 کسی را دارم...که انقدر برایم کسی هست که 

نگاهم دنبال کسی نیست و 

 این را هزاران بار فریاد زده ام و میزنم که دیگر 


 کسی به چشمانم نمی آید " هرگز " 

و هیچ نگاهی,دلم را نمی لرزاند " هرگز " 

 تنها یک نفر هست که همانند 

 گنجینه‌ای گرانبها در دلم جای گرفته! 

 انسان که سهل است وجودش را به دنیا هم نمی دهم! 

نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 29 مرداد 1394 ساعت : 10:29

بـه خـودم میـگویـم......
بازدید : 59

بـه خـودم میـگویـم......

دلنوشته عاشقانه باز هم خواب تو را دیدم . . .

 

بـه خـودم میـگویـم: قـوی بــاش …

بـه خـودم میـگویـم : مهـم نیستــــ …

بـه خـودم شـکـ کـردن را مـی آمـوزمـ …

آیــا واقعـا ارزشـش را داشتــ یــا دارد ؟!

بـه خـودم میـگویـم : همیــشه وقتــ هستــ بـرای فرامـوش کـردن …

حداقـل بـه انـدازه بــاقـی مـانـده ی عــمرم …

ولـی تــه همـه ی ایــن هـا ایـن استـــ …

مـن غمگیـــنم …

و دلـــتـــنــگ تـویــی کـه نیستـــی …

نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 29 مرداد 1394 ساعت : 10:27

همیشه کیف پولتون رو توی داشبورد ماشینتون بذارید
بازدید : 41

خیلی خوشحال بودم… من و نامزدم قرار ازدواجمون رو گذاشته بودیم… والدینم خیلی کمکم کردند… دوستانم خیلی تشویقم کردند و نامزدم هم دختر فوق العاده ای بود… فقط یه چیز من رو یه کم نگران می کرد و اون هم خواهر نامزدم بود…

 

اون دختر باحال ، زیبا و جذابی بود که گاهی اوقات بی پروا با من شوخی های ناجوری می کرد و باعث می شد که من احساس راحتی نداشته باشم… یه روز خواهر نامزدم با من تماس گرفت و از من خواست که برم خونه شون برای انتخاب مدعوین عروسی… سوار ماشینم شدم و وقتی رفتم اونجا اون تنها بود و بلافاصله رک و راست به من گفت: اگه همین الان ۵۰۰ هزار تومن به من بدی بعدش حاضرم با تو سکس داشته باشم. من شوکه شده بودم و نمی تونستم حرف بزنم… اون گفت: من میرم توی اتاق خواب و اگه تو مایل به این کار هستی بیا پیشم… وقتی که داشت از پله ها بالا می رفت من بهش خیره شده بودم و بعد از رفتنش چند دقیقه ایستادم و بعد به طرف در ساختمون برگشتم و از خونه خارج شدم… یهو با چهرهء نامزدم و چشمهای اشک آلود پدر نامزدم مواجه شدم! پدر نامزدم من رو در آغوش گرفت و گفت: تو از امتحان ما موفق بیرون اومدی… ما خیلی خوشحالیم که چنین دامادی داریم… ما هیچکس بهتر از تو نمی تونستیم برای دخترمون پیدا کنیم… به خانوادهء ما خوش اومدی!

نتیجهء اخلاقی: همیشه کیف پولتون رو توی داشبورد ماشینتون بذارید.

نویسنده :
تاریخ : سه شنبه 27 مرداد 1394 ساعت : 14:58

یک خانم و یک آقا
بازدید : 58

یک خانم و یک آقا که سوار قطاری به مقصدی خیلی دور شده بودند، بعد از حرکت قطارمتوجه شدند که در این کو په درجه یک؛ که تختخواب دار هم میباشد ، با هم تنها هستند و هیچ مسافر دیگری وارد کوپه نخواهد شد. ساعتها سفر در سکوت محض گذشت و مرد مشغول مطالعه و زن مشغول بافتنی بافتن بود.

.

شب که وقت خواب رسید ؛ خانم تخت طبقه بالا و آقا تخت طبقه پایین را اشغال کردند. اما مدتی نگذشته بود که خانم…….. از طبقه بالا، دولا شد و آقا را صدا زد و گفت: ببخشید! میشه یه لطفی در حق من بفرمایید؟ – خواهش میکنم! -من خیلی سردمه. میشه از مهماندار قطار برای من یک پتوی اضافی بگیرید؟ مرد جواب داد: من یه پیشنهاد دارم! زن : چه پیشنهادی؟ مرد: فقط برای همین امشب، تصور کنیم که زن و شوهر هستیم.

.

زن ریزخندی کرد و با شیطنت گفت: چه اشکال داره ، موافقم! – قبول؟ – قبول! مرد گفت ، خب ، حالا مثل بچه آدم خودت پاشو، برو از مهموندار پتو بگیر. یه لیوان چائی هم برای من بیار. دیگه هم مزاحم من نشو تو روح آدم منحرف :))))))))))))) 

نویسنده :
تاریخ : سه شنبه 27 مرداد 1394 ساعت : 14:50

اعتماد
بازدید : 55

اعتماد

تلفن زنگ زد و خانم تلفنچي گوشي را برداشت و گفت : "واحد خدمات عمومي، بفرمائيد."

شخصي که تلفن کرده بود ساکت باقي ماند. خانم تلفنچي دوباره گفت : "واحد خدمات عمومي، بفرمائيد." اما جوابي نيامد و وقتي مي خواست گوشي را بگذارد صداي زني را شنيد که گفت : "آه،... 

پس آنجا واحد خدمات عمومي است. معذرت مي خواهم، من اين شماره را در جيب شوهرم پيدا کردم اما نمي دانستم مال چه کسي است"

فکرش را بکنيد که اگر تلفنچي بجاي گفتن "واحد خدمات عمومي" گفته بود "الو" چه اتفاقي مي افتاد!

نتيجه:

در هر رابطه اي اعتماد بسيار با اهميت است. وقتي اعتماد از بين برود رابطه به پايان خواهد رسيد . فقدان اعتماد به سوء ظن مي انجامد، سوء ظن باعث خشم و عصبانيت ميشود ، خشم باعث دشمني مي شود و اين دشمني منجر به جدائي.

نویسنده :
تاریخ : سه شنبه 27 مرداد 1394 ساعت : 14:43

دستشويي مردانه
بازدید : 50

دستشويي مردانه

من تقريباً تو دستشويي نشسته بودم که از دستشويي کناري صدايي شنيدم که گفت؛

سلام حالت خوبه؟

من اصلاً عادت ندارم که تو دستشويي مردانه هر کي رو که پيدا کردم شروع کنم

به حرف زدن باهاش، اما نمي دونم اون روز چِم شده بود که پاسخ واقعاً خجالت

آوري دادم؛

- حالم خيلي خيلي توپه.

بعدش اون آقاهه پرسيد؛

- خوب چه خبر؟ چه کار مي خواي بکني؟

با خودم گفتم، اين ديگه چه سؤالي بود؟

اون موقع فکرم عجيب ريخت به هم برا ي همين گفتم؛

- اُه منم مثل خودت فقط داشتم از اينجا مي گذشتم..

وقتي سؤال بعديشو شنيدم، ديدم که اوضاع داره يه جورايي ناجور ميشه، به هر ترفند بود خواستم سريع قضيه رو تموم کنم؛

- منم مي تونم بيام طرفت؟

آره سؤال يکمي برام سنگين بود. با خودم فکر کردم که اگه مؤدب باشم و با حفظ

احترام صحبتمون رو تموم کنم، مناسب تره، بخاطر همين بهش گفتم؛

- نه الآن يکم سرم شلوغه!!!

يک دفعه صداي عصبي فردي رو شنيدم که گفت :

- ببين. من بعداً باهات تماس مي گيرم. يه احمقی داخل دستشويي بغلي همش داره به همه سؤال هاي من جواب ميده.

نویسنده :
تاریخ : سه شنبه 27 مرداد 1394 ساعت : 14:38

بي خاصيت
بازدید : 59

بي خاصيت

 راننده کاميوني وارد رستوران شد. دقايي پس از اين که او شروع به غذا خوردن کرد سه جوان موتورسيکلت سوار هم به رستوران آمدند و يک راست به سراغ ميز راننده کاميون رفتند و بعد از چند دقيقه پچ پچ کردن، اولي سيگارش را در استکان چاي راننده خاموش کرد.

راننده به او چيزي نگفت. دومي شيشه نوشابه را روي سر راننده خالي کرد و باز هم راننده سکوت کرد و بعد هم وقتي راننده بلند شد تا صورتحساب رستوران را پرداخت کند نفر سوم به پشت او پا زد و راننده محکم به زمين خورد ولي باز هم ساکت مانددقايقي بعد از خروج راننده از رستوران يکي از جوانها به صاحب رستوران گفت: چه آدم بي خاصيتي بود، نه غذا خوردن بلد بود و نه حرف زدن و نه دعوا!

 

رستورانچي جواب داد: از همه بدتر رانندگي بلد نبود چون وقتي داشت مي رفت دنده عقب 3 موتور نازنين را خرد کرد و رفت.

نویسنده :
تاریخ : سه شنبه 27 مرداد 1394 ساعت : 14:33

بازدید : 56

ارزش درون

 

فردي با هوش که در حال سفر کردن بود، سنگ با ارزشي وقیمتی را از ته يک رودخانه پيدا کرد. روز بعد مسافري را ديد که بسيار گرسنه بود. فرد باهوش سفره اش را باز کرد تا او را در غذاي خود سهيم کند. مسافر گرسنه سنگ با ارزش را ديد و از وي خواست تا سنگ را به او بدهد. او نيز بی درنگ سنگ را به آن مسافر گرسنه داد. مسافر در حالي که به خوشبختي خود ميباليد، آنجا را ترک کرد. او ميدانست که سنگ به حد کافي ارزش دارد، تا او را در طول زندگي تامين کند. اما چند روز بعد بر گشت تا سنگ را به صاحبش باز گرداند. او گفت من خيلي فکر کرده ام و ميدانم که اين سنگ چقدر با ارزش است. اما آن را به شما باز ميگردانم تا شايد چيز بهتري به من هديه بدهي.

 

به من آن چيزي را بده که در درون توست و تو را قادر ساخته که اين سنگ با ارزش را به من هديه بدهي.

نویسنده :
تاریخ : سه شنبه 27 مرداد 1394 ساعت : 14:29
صفحات سایت
تعداد صفحات : 1
 کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید